ORezaO

ساخت وبلاگ

جز فلاطونِ خُم‌نشینِ شراب / سرِّ حکمت به ما که گوید باز

 

( غزلیّات حافظ )

 

مرحوم دکتر زریاب‌خویی می‌گوید این غزل غم‌نامه‌ای است در سوگ شراب و ریختن آن و شکستن خم و چنگ به دست مأموران امیر مبارزالدّین مظفّر ( غزل کامل و توضیحات آن در کتاب "شاخ نبات حافظ" نوشته دکتر برزگر خالقی )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 285 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:32

غمی که چون سپهِ زنگ، مُلکِ دل بگرفت / ز خیلِ شادی رُومِ رُخت، زداید باز بدآن مَثل که شب آبستن است، روز از تو / ستاره می‌شمرم، تا که شب چه زاید باز ؟   ( غزلیّات حافظ )   در بیت اول : زنگ : ولایت زنگیان، حبشه و زنگبار که سیاه‌پوستند و در تداول شاعران مقابل روم که سفیدپوستند، قرار دارد – روم رخ : رخ از جهت سفیدی، به رومیان مانند شده است – خواجه در این بیت غم را که در دل سبب تیرگی می‌شود، به سپاه زنگیان و شادی را که سبب روشنی دل می‌گردد، به خیل روم مانند کرده است – خیل : دسته و گروه، سپاه در بیت دوم : ستاره : استعاره از اشک و ستاره شمردن، کنایه از اشک ریختن – از تو : از دست تو، به سبب دوری تو – معنی بیت : بنا بر این مثل که شب آبستن حوادث است، روزها به سبب دوری تو ای یار، اشک می‌ریزم و منتظر می‌مانم، تا ببینم که شب چه حادثه‌ای برایم پیش می‌آورد و آیا به وصال تو خواهم رسید ؟ ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 374 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 11:08

منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز ؟! / چه شُکر گویمت ای کارسازِ بنده‌نواز ؟! ز مشکلاتِ طریقت، عنان متاب ای دل / که مردِ راه نیندیشد از نشیب و فراز طهارت ار نه به خونِ جگر کند عاشق / به قولِ مُفتیِ عشقش درست نیست نماز فکند زمزمۀ عشق در حجاز و عراق / نوایِ بانگِ غزل‌هایِ حافظ از شیراز   ( غزلیّات حافظ )   در بیت اول : کارسازِ بنده‌نواز : کنایه از خداوند در بیت دوم : عنان تابیدن : کنایه از روی گردانیدن و برگشتن – اندیشیدن : ترسیدن در بیت سوم : مفتی : فتوادهنده، فقیهی که در امور شرع فتوا می‌دهد – مفتی عشق : عشق به فتوادهنده تشبیه شده است در بیت چهارم : حجاز و عراق : ایهام دارد 1) سرزمین حجاز و عراق 2) از اصطلاحات موسیقی ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 245 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1396 ساعت: 1:35

ای سروِ نازِ حُسن که خوش می‌روی به ناز / عشّاق را به نازِ تو هر لحظه صد نیاز فرخنده باد طلعتِ خوبت، که در ازل / بُبریده‌اند بر قدِ سروت قبایِ ناز از طعنۀ رقیب نگردد عیارِ من / چون زر اگر بُرند مرا در دهانِ گاز دل کز طوافِ کعبۀ کویَت وقوف یافت / از شوقِ آن حریم، ندارد سرِ حجاز هر دَم به خونِ دیده چه حاجت وضو، چو نیست / بی‌طاقِ ابرویِ تو نمازِ مرا جواز ؟ چون باده باز بر سرِ خُم رفت کف‌زنان / حافظ که دوش از لبِ ساقی شنید راز   ( غزلیّات حافظ )   در بیت اول : سرو : درختی است همیشه سبز که قامت معشوق را بدآن تشبیه کنند و بر سه قسم است: سرو آزاد، سرو ناز و سرو سهی در بیت دوم : طلعت : چهره – قبای ناز : ناز از جهت اینکه تمام وجود معشوق را فراگرفته، به قبا مانند شده است در بیت سوم : گاز : وسیله‌ای است که با آن طلا و نقره و جز آن را ببُرند – معنی بیت : اگر مرا چون زر در دهان گاز ببُرند و ریزم کنند، از سرزنش رقیب، عشق من کم نخواهد شد، همان‌گونه که عیار زر کم نمی‌شود در بیت چهارم : وقوف یافتن : آگاه شدن، توقّف کردن، وقوف در عرفات یکی از مناسک حجّ است – حجاز : نام قدیم عربستان و در اینجا مراد، مکّه و مدینه است در بیت ششم : کف زنان : ایهام دارد 1) دست‌زنان وشادی‌کنان 2) در حال کف برآوردن ( شراب در حال رسیدن، کف بر سر خم می‌آورد ) – راز : راز عشق ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 255 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1396 ساعت: 1:35

روی بنما وُ مرا گو که ز جان، دل برگیر / پیشِ شمع، آتشِ پروانه به جان، گو درگیر در لبِ تشنۀ ما بین و مدار آب، دریغ / بر سرِ کُشتۀ خویش آی و ز خاکش برگیر ترکِ درویش مگیر، ار نبُوَد سیم و زرش / در غمت سیم شمار اشک و، رُخش را زر گیر چنگ بنواز و بساز، ار نبُوَد عود، چه باک / آتشم عشق و، دلم عود و، تنم مِجمر گیر در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص / ورنه با گوشه رَو وُ خرقۀ ما در سر گیر صوف برکَش ز سر و بادۀ صافی درکَش / سیم درباز و به زر، سیم‌بری در بر گیر دوست گو یار شود، هر دو جهان دشمن باش / بخت گو پشت مکن، رویِ زمین لشکر گیر مَیلِ رفتن مکن ای دوست، دَمی با ما باش / بر لبِ جوی، طَرَب جوی و، به کف ساغر گیر رفته گیر از برم و، زآتش و آبِ دل و چشم / گونه‌ام زرد و، لبم خشک و، کنارم تر گیر حافظ، آ ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 264 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1396 ساعت: 12:40

ای صبا نَکهتی از کویِ فلانی به من آر / زار و بیمارِ غمم، راحتِ جانی به من آر قلبِ بی‌حاصلِ ما را بزن اکسیرِ مراد / یعنی از خاکِ درِ دوست، نشانی به من آر در کمین‌گاهِ نظر با دلِ خویشم جنگ است / زَابرو وُ غمزۀ او تیر و کمانی به من آر در غریبیّ و فراق و غمِ دل، پیر شدم / ساغرِ می ز کفِ تازه‌جوانی به من آر منکران را هم از این می، دو سه ساغر بچشان / وگر ایشان نسِتانند، روانی به من آر ساقیا، عشرتِ امروز به فردا مفِکن / یا ز دیوانِ قضا خطِّ امانی به من آر دلم از دست بشد، دوش چو حافظ می‌گفت /  کای صبا نَکهتی از کویِ فلانی به من آر   ( غزلیّات حافظ )   در بیت اول : نکهت : بوی خوش در بیت سوم : کمین‌گاه نظر : گوشه و کمین‌گاهی که مخفیانه بتوان نگاه کرد – حافظ از آن رو با دل خود در جنگ است، زیرا هرچه را ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 241 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 3:06

ای صبا، نَکهتی از خاکِ رهِ یار بیار / ببَر اندوه دل و، مژدۀ دلدار بیار نکتۀ روح‌فزا از دهنِ دوست بگو / نامۀ خوش‌خبر از عالَمِ اسرار بیار خامی و ساده‌دلی شیوۀ جانبازان نیست / خبری از برِ آن دلبرِ عیّار بیار شُکرِ آن را که تو در عشرتی ای مرغِ چمن / به اسیرانِ قفس مژدۀ گلزار بیار کامِ جان، تلخ شد از صبر که کردم بی‌دوست / عشوه‌ای زآن لب شیرینِ شِکربار بیار روزگاری است که دل، چهرۀ مقصود ندید / ساقیا، آن قَدَحِ آینه کردار بیار دلقِ حافظ به چه ارزد ؟ به می‌اش رنگین کن / وآنگهش مست و خراب از سرِ بازار بیار   ( غزلیّات حافظ )   در بیت اول : نکهت : بوی خوش در بیت پنجم : صبر : شکیبایی، داروی تلخ زردرنگی است که از ریشۀ گیاهی به همین نام (صبر) گرفته می‌شود – عشوه : ناز و غمزه و دلربایی، عدم اتفات معشوق ا ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 251 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 3:06

گر بوَد عمر، به میخانه رسَم بارِ دگر / به‌جز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دگر خرّم آن روز که با دیدۀ گریان بروم / تا زنم آب، درِ میکده یک بارِ دگر معرفت نیست در این قوم، خدا را سببی / تا بَرم گوهرِ خود را به خریدارِ دگر یار اگر رفت و حقِ صحبتِ دیرین نشِناخت / حاشَ لِلَّه که روم من ز پیِ یارِ دگر گر مساعد شودم دایرۀ چرخِ کبود / هم به دست آورمش باز به پرگارِ دگر عافیت می‌طلبد خاطرم، ار بگذارند / غمزۀ شوخش و آن طُرّۀ طَرّارِ دگر رازِ سربستۀ ما بین، که به دستان گفتند / هر زمان با دف و نی، بر سرِ بازارِ دگر هر دَم از درد بنالم، که فلک هر ساعت / کُندم قصدِ دلِ ریش، به آزارِ دگر باز گویم نه در این واقعه حافظ تنهاست / غرقه گشتند در این بادیه بسیارِ دگر   ( غزلیّات حافظ )   در بیت سوم : گوهر : استعاره از ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 266 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 3:06

این یک دو دَم که مهلتِ دیدار ممکن است / دریاب کارِ ما که نه پیداست کارِ عمر دی در گذار بود و نظر سویِ ما نکرد / بیچاره دل که هیچ ندید از گذارِ عمر در هر طرف ز خیلِ حوادث کمین‌گهی است / زآن رو عنان‌گسسته دوانَد سوارِ عمر بی‌عمر زنده‌ام من و، این بس عجب مدار / روزِ فراق را که نهد در شمارِ عمر ؟ حافظ، سخن بگوی، که بر صفحۀ جهان / این نقش مانَد از قلمت یادگارِ عمر   ( غزلیّات حافظ )   در بیت دوم : عمر : ایهام دارد 1) زندگی 2) با توجه به مصراع اوّل استعاره از معشوق در بیت سوم : خیل : گروه سواران، لشکر – عنان‌گسسته : کنایه از به سرعت و شتابان – سوار عمر : عمر از جهت زود گذشتن به سوار عنان‌گسسته و شتابان مانند شده است ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : یادگارِ,غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 277 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 3:06

دیگر ز شاخِ سروِ سهی بلبلِ صبور / گلبانگ زد که چشمِ بد از رویِ گُل به دور ای گُل، به شُکرِ آنکه تویی پادشاهِ حُسن / با بلبلان بی‌دلِ شیدا مکن غرور از دستِ غیبتِ تو شکایت نمی‌کنم / تا نیست غیبتی، نبُوَد لذّتِ حضور گر دیگران به عیش و طَرَب خرّمند و شاد / ما را غمِ نگار بوَد مایۀ سرور زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار / ما را شراب‌خانه، قصور است و، یار، حور مَی خور به بانگِ چنگ و مخور غصّه، ور کسی / گوید تو را که باده مخور، گو هُوَالغَفُور حافظ، شکایت از غمِ هجران چه می‌کنی ؟ / در هجر، وصل باشد و، در ظلمت است نور   ( غزلیّات حافظ )   در بیت پنجم : قصور : جمعِ قصر، منظور کاخ‌های بهشتی ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : هُوَالغَفُور,غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 312 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 3:06